من بودم.
من هستم.
و تا آخر زمان خواهم بود.
زیرا وجود مرا پایانی نیست.
من راه خود را از میان فضاهای بیکران گشوده
و در دنیای خیال پر کشیده
و در آن بالا به حلقه نور نزدیک شده ام.
با وجود این بنگرید چگونه اسیر ماده ام.
من برای همیشه بر این سواحل گام خواهم زد
در میان ماسه و کف.
مد بلند دریا رد پای مرا خواهد زدود
و باد کف را خواهد سترد.
اما دریا و ساحت برای همیشه
باقی خواهند ماند.
جبران خلیل جبران
اگر منظورت را روشن تر بیان می کردی عالی می شد
منم هستم .تو هستی.منم هستم . اونم هست؟
سلام
فوق العاده ست...
یه سری به من بزن
ولی نمی دونم چرا اینا رو نمی فهمن !!!؟؟؟
سلام عزیزم
مرسی که سر زدی خیلی هم جالب مینویسی من این شعرا رو خیلی دوست دارم پاینده باشی عزیزم
صهبا یعنی الان امید داری؟یعنی یادت رفت؟آره؟
سلام صهبا جون.
خوشحالم از اینکه می بینم اینقدر قشنگ می نویسی!
چه وبلاگه چرتی داری!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
:)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
صهبا جونم الان معتاد شدی این قبلی برات این نظرو نوشته؟
تو غصه نخور!اون ذوق ادبی نداشته حتما!
:)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
دوست من سلام
زیبائی تو حرف ندارد باید سکوت کرد
خوب نوشتی و زیبا
...................
.............
...
باران
وقتی دریا و ساحل برای همیشه هست......
وقتی باد؛مد بلند دریا؛ماسه وکف ابزار ساده ای میشود زیر پاهای کوچک تو تا تو را به آخر زمان ببرد...!
دیگر از ((من)) حرف نزن!
که خداوند همه اینهاست
وهمه اینها کوچکترین عظمت خدا.
متوجه نشدم متن کاره خودته یا جبران خلیل جبران؟؟؟
یه سر به وبلاگ منم بزن...